سقوط به طبقهی پایینتر
اگرچه در جوامع لیبرالیستی ظاهراً محدودیتی برای سرمایهاندوزی وجود ندارد، اما تمام اهرمها در اختیار صاحبان ثروت است. در ایالات متحدهی آمریكا كه به زعم غربیها مهد دموكراسی است، اگر كسی بخواهد به مناصب حكومتی برسد، شدیداً محتاج حمایت و بهرهگیری از نفوذ و اثرگذاری رسانههای گروهی است. ادارهی رسانههای گروهی نیز طبیعتاً هزینههای سنگینی دارد كه فقط از عهدهی صاحبان ثروت برمیآید. به همین دلیل رسانههای گروهی این جوامع انحصاراً در اختیار صاحبان ثروت است. هدف آنها از این تصاحب رسانهای نیز همانا اثرگذاری و شكلدهی به افكار عمومی در راستای منافعشان است. در حقیقت رسانههای گروهی در این كشور وسیلهای برای تحمیق ملتها هستند.
صاحبان ثروت، علاوه بر رسانههای گروهی، هر چه را كه بتواند ذهن مردم را از مسائل اصلی منحرف كند، در اختیار میگیرند؛ از فیلمهای سینمایی گرفته تا باشگاههای ورزشی و سالنهای مد لباس. آنها نهتنها حاضرند امنیت و استقلال را برای حفظ منافع فدا كنند، در این راه حتی ابایی از پایمال كردن حقوق ملت خود نیز ندارند. به سبب همین رویكرد و همین سازوكار است كه در جامعهی آمریكا شاهد معضل گستردهی كارتنخوابها بودیم. یا در بحران اخیر نیز میبینیم كه بسیاری از مردم طبقات متوسط آمریكا در حال سقوط به طبقات پایینتر هستند. تعداد قابل توجهی از آمریكاییها خانهی خود را از دست دادهاند و بسیاری نیز امید چندانی به حفظ خانههای خود ندارند.
در بحران مالی اخیر، دولتمردان آمریكا كه در حقیقت دستنشاندههای صاحبان سرمایهاند، كوشیدند كه این بحران را به اقشار پایین و متوسط منتقل كنند تا طبقات ثروتمند از آن مصون بمانند. این در حالی بود كه مالیاتها افزایش پیدا كرد، اما این افزایش در مورد ثروتمندان اجرا نشد، بلكه فشار افزایش مالیات تنها بر گردهی طبقات متوسط و پایین وارد آمد. همچنین از خدمات اجتماعی مردم كاسته شد، اما ثروت صاحبان سرمایه همچنان افزونی یافت.
حتی در یونان نیز، حقوق كارمندان و كارگران را بهشدت كاهش دادهاند، اما هنوز نتوانستهاند بر بحران اقتصادی این كشور غلبه پیدا كنند و مردم خود را برای كاهش بیشتر حقوق و خدمات آماده میكنند. همهی اینها در حالی است كه مردم در این كشورها شاهد رفتارهای غیر مسئولانه و ثروتاندوزی صاحبان سرمایه هستند.
علیه نظام سرمایهداری
وارد آمدن فشارهای اقتصادی بر مردم تا حدی كه زندگی روزمرهی آنان را مختل كرده است، باعث شده كه مردم به ریشهیابی مشكلات بیندیشند و در مورد آن اقدام كنند. بر اساس اطلاعاتی كه دسترسی به آن حتی برای كاربران اینترنتی هم وجود دارد و با وجود نظر فوكویاما كه لیبرالیسم را پایان تاریخ اعلام كرده است، باید گفت كه امروز حیات لیبرالیسم وارد مرحلهی حساسی شده است. امروزه اعتراضات در غرب صرفاً علیه دولت یا سرمایهدار خاصی نیست، بلكه این اعتراضات با شعار «ما 99 درصد هستیم» و «والاستریت را اشغال كنید» علیه نظام سرمایهداری است و به نظر میرسد كه حمایتها از این جنبش روزبهروز در حال گسترش است و عواقب این مسئله در آیندهای نهچندان دور، گریبانگیر دولتمردان آمریكا خواهد شد.
دولتهای این كشور هم همیشه تحت نفوذ همین صاحبان سرمایه قرار دارند. این دولتها نهتنها دنبال رفع بحران نبودهاند، بلكه با هزینهكرد مبالغ هنگفتی كوشیدهاند كه منافع ثروتمندان را حفظ كنند. البته در همین اوضاع، مبالغ حقوق سردمداران نهتنها كاهش نیافته است، بلكه افزایش هم داشته؛ یعنی در همین هنگامهی بحران اقتصادی، تعداد میلیونرها در غرب بیشتر هم شده است. در چنین وضعیتی، موضعگیری مردم علیه صاحبان سرمایه امری طبیعی است.
در شرایط كنونی، رسانههای گروهی كه متعلق به صاحبان ثروت هستند، مردم را علیه خود میبینند و از تحقیر و توهین معترضان ابایی ندارند و تودههای مردم را اوباش مینامند. چنین روندی باعث شده است كه این رسانهها با وجود داشتن مخاطبان زیاد، اعتبار خود را از دست بدهند.
با ادامه یافتن این وضع، قطعاً در آیندهای نهچندان دور، سركوبها بهشدت افزایش پیدا خواهد كرد و هرچه این سركوبها افزایش یابد، بیاعتمادی مردم به نظام سرمایهداری و در نتیجه مقابله با آن افزایش مییابد، بحرانها عمق بیشتری پیدا میكند.
اقلیت یكدرصدی چه میگویند؟
با توجه به اینكه اقلیت یكدرصدی حاكم بر آمریكا در مقابل مردم ایستادهاند و مردم نیز این یك درصد را دشمن خود میانگارند و نیز از آنجا كه اكثریت این یكدرصد را یهودیان طرفدار اسرائیل تشكیل میدهند، لذا پیشبینی میشود كه بهتدریج مردم به جهتگیری ضد صهیونیستی گرایش پیدا كنند. بنابراین چهبسا كه جهتگیریهای مردمی بهتدریج به سمت یك نظام ضد سرمایهداری و بیاعتبار كردن رسانههای موجود و موضعگیری در قبال حاكمیت صهیونیستها و نیز مخالفت با جنگهای مختلف آمریكا در سراسر دنیا برود، زیرا در حقیقت هزینههای این جنگها از جیب 99 درصد مردم هزینه میشود و البته اگر منافعی هم داشته باشد، تنها به جیب همان اقلیت یك درصدی میرود.
امروزه طرفداران حركت اعتراضی تسخیر والاستریت صریحاً اعلام میكنند كه ما از حركت میدان تحریر در مصر الهام گرفتهایم. این حركتهایی كه در اروپا و استرالیا و آمریكا مشاهده میكنیم، قطعاً با سركوب روبهرو خواهد شد و زمینه را برای مبارزه با استكبار فراهم خواهد كرد. امروز مقابله با استكبار به درون مرزهای اروپا كشیده شده است. مردم در این كشورها میپندارند كه كاهش بیمهها و خدمات اجتماعی، ناشی از صرف بودجههای عمومی آنها برای مقاصد نظامی توسعهطلبانه است.
با ادامه یافتن این وضع، قطعاً در آیندهای نهچندان دور، سركوبها بهشدت افزایش پیدا خواهد كرد و هرچه این سركوبها افزایش یابد، بیاعتمادی مردم به نظام سرمایهداری و در نتیجه مقابله با آن افزایش مییابد، بحرانها عمق بیشتری پیدا میكند و اینجا است كه ما زمینهی مناسبی برای معرفی اسلام پیدا خواهیم كرد. هنگامی كه امواج بیداری به این كشورها میرسد و در حالی كه مردم این كشورها فساد نظام سرمایهداری را به چشم مشاهده كنند، به طور حتم این نظام از هم فرو خواهد پاشید؛ همانگونه كه نظام اتحاد جماهیر شوروی از هم فروپاشید.
نظرات شما عزیزان: